ارسال داستان به وبلاگ زن و لذت تنبیه شدن

اگر شما داستان و یا تجربه ای دارید که مایل به انتشار و خوانده شدن آن توسط دیگر خوانندگان هستید می توانید داستان های خود را به شرط آنکه از جایی کپی نشده باشد برای ما ارسال نمایید تا ما آن را با نام و مشخصات ای که شما دوست دارید در وبلاگ قرار دهیم .
برای این کار تنها لازم است به بخش " ارتباط با ما " در قسمت راست صفحه اصلی مراجعه و نام و ایمیل و پیام (متن داستان) خود را وارد کنید ، لازم به ذکر می باشد که ایمیل شما فقط برای ارتباط ما با شما می باشد و در هیچ کجای وبلاگ نمایش داده نمی شود .

۱۳۹۳ آذر ۶, پنجشنبه

داستان اسپنک شدن دختر ای به نام کاترینا



اسم من کاتریناست ،
من از وقتی هفت سالم بود،  با اسپنک مراقبت روزانه بزرگ شده ام.
هر روز قبل از رفتن به مدرسه مجبور بودم در  اتاق نشیمن منتظر مامانم بشینم، تا پنج تا به هر طرفم بزنه و من هر روز مجبور بودم با باسن دردناک به مدرسه برم.
مامان میگفت این برای اینه که در مدرسه درست رفتار کنی.
و بعد از مدرسه ده تا به هر طرف برای مشکلاتی که من در مدرسه درست کرده بودم و والادینم از آنها خبردار شده بودن میخوردم.
هر هفته یکشنبه شب ها مجبور بودم در اتاقم بمونم تا با کمربند اسپنک بشم. برای اشتباهاتی که در طول هفته انجام داده بودم و برای یادآوری برای تغییر و بهتر شدن.
و بعد از هر اسپنک، حداقل یک ساعت باید کنار دیوار می ایستادم .
الان هم توسط شوهرم اسپنک میشم و ...
بنابرابن من کل زندگیم از هفت سالگی به بعد اسپنک شدم و به اسپنک عادت کرده ام ، اما هنوز هم برام درد داره...


۳ نظر:

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

اماده اسپنک شدن وبردگی برای خانومهام ایدی brine_mind